رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

روز عمل رادوين در بيمارستان محب مهر تهران

سلام  مي خوام از امروز بگم  روزي كه جونم تو دستم بود و تمام شبش نتونسته بودم پلك روي پلك بذارم. با اينكه مي دونستم و همه گفته بودن عملش راحته ولي اينو مي دونيد ديگه مادر، مادره و هميشه نگران بچه اش. صبح براي ساعت 6 و نيم از خونه اومديم بيرون، تمام برنامه ريزي ها رو كرده بودم كه تو حالت نيمه خواب باشي چون عادت داري تا از خواب بيدار ميشي بيشتر اوقات آب مي خواي و اما بايد ناشتا مي موندي  خدا را شكر نيمه خواب روي صندلي ماشينت نشستي و راه افتاديم . طوري كه دم خونه ماماني اينا كاملا خواب بودي و بعد 4 تايي با بابارضا رفتيم سمت بيمارستان. ساعت 8 براي پذيرش تو بيمارستان حاضر بوديم و همه كارها رو انجام داديم ولي تا حدو...
19 آذر 1396

داستان عمل رادوين

سلام رادوين نازدونه من اين و مي نويسم براي اينكه من در اين زمينه هيچ تجربه اي نداشتم و يك اشاره مامان فريده بهم كمك كرد. وقتي ديگه رادي رو از پوشك گرفته بودم و جيش كردن تو دست شويي رو شروع كرده بود ديده بودم كه وقتي جيش مي كنه خيلي تيزه و همه جا مي پاشه ولي فكر مي كردم به خاطر اينكه هنوز بلد نيست درست جيش كنه  تا اينكه يه روز با مامان فريده رفتي دست شويي مامان گفت كه رادي يه جوري جيش مي كنه انگار كمي تنگه  من هم گفتم نمي دونم با دكترش مشورت مي كنم . مامانم هم گفت مادرشوهرت راست ميگه اون چند تا پسر داشته بالاخره تجربه اش بيشتره  خلاصه كه ما مسئله رو با دكتر پروند مطرح كرديم و درمان رو شروع كرديم  درمان...
11 آذر 1396

خدايا خودت تو اين مرحله هم كمكم كن

خداي خوبم  اين بار براي تو مي نويسم  براي اينكه تنها تو مي توني كمكم كني  فردا صبح رادي كوچولوي من بايد بره اتاق عمل و يه عمل سرپايي داره  ولي من مادرم  برام فرقي نداره چه سرپايي و چه خداي نكرده زبونم لال سختر  دلم هزار راه ميره و دل آشوبم دسته خودم نيست  تنها دلم به اميد خودت خدا آروم مي شه و تنها وقتي باهات حرف مي زنم واشك مي ريزم احساس مي كنم كمي سبك شدم  خدا خودت كمكم كن  اين مرحله سخت رو هم پشت سر بذارم  مراقب گل پسرم و ني نازم باش    
11 آذر 1396

انتظار تولد يك نيني ناز

سلام عزيز دلم  بالاخره خدا هم به ما رو كرد و به جمع خانواده ما يه نيني ناز ديگه هم قرار اضافه بشه  21 مهر ماه اين فرشته كوچولو اولين حضورشو تو خانواده ما اعلام كرد و براي 6 آبان هم بعد انجام سونو نويد تشكيل قلبش به خونه ما صفاي خاصي دارد. پسر نازم  قربونت برم كه خيلي دوست دارم و تو تنها دليل ادامه زندگي من هستي و هر نفسم به نفست بنده ان قدر تو ماهي و از خود گذشته كه براي نيني كه نيومده حاضري همه متعلقات خودتو بدي  ان قدر قشنگ توصيف مي كني كه صندلي ماشين ، پتو چوچولو ام ، نصف كمد و ساك بچه گي هام همه رومي خوام بدم نيني كه دلم مي خواد گاز گازت كنم . و به بابارضا هم توصيه مي كنب كه برايتون تخت دو طبقه بخ...
5 آذر 1396
1